محمد انجیدنی



یکی از اساتید روشنفکرم نکته جالبی را بیان کرد، درباره جایگاه اپوزوسیون در جوامع. 

ایشان فرمود: "درواقع اپوزوسیون، ویژه حکومت های غیردموکراتیک است، زیرا در حکومت های دموکراتیک، همه حق اظهار نظر و نقد دارند." 

این مطلب بسیار اهمیت دارد و جای اندیشه. 

کدام حکومت ها، اندیشه مخالف را میپذیرند و کدام حکومت ها نمیتوانند اندیشه مخالف را بپذیرند و کدام حکومت ها میخواهند اندیشه مخالف را بپذیرند اما از بیان آن واهمه دارند یا نمیتوانند؟

ملت های غیردموکراتیک


یکی از اساتید روشنفکرم نکته جالبی را به نقل از جناب آقای حسین بشیریه بیان کرد، درباره جایگاه اپوزوسیون در جوامع. 

ایشان فرمود: "درواقع اپوزوسیون، ویژه حکومت های غیردموکراتیک است، زیرا در حکومت های دموکراتیک، همه حق اظهار نظر و نقد دارند." 

این مطلب بسیار اهمیت دارد و جای اندیشه. 

کدام حکومت ها، اندیشه مخالف را میپذیرند و کدام حکومت ها نمیتوانند اندیشه مخالف را بپذیرند و کدام حکومت ها میخواهند اندیشه مخالف را بپذیرند اما از بیان آن واهمه دارند یا نمیتوانند؟

ملت های غیردموکراتیک


هنجارشکنی در هر جامعه ای، بعضا با برخوردها و تشویق هایی همراه است. هنجار مسئله ای عرفی است، جامعه هنجار خود را تعیین میکند. هنجار ممکن است برگرفته از عقاید یا تکرار رفتارهایی که منجر به عادت شده است، باشد.

هنجار شکنی با اهداف گوناگونی میتواند انجام شود که با اختصار به دو مورد از آن ها اشاره میکنیم:

۱_ جلب توجّه 

٢_ ابراز مخالفت با هنجار

شاید در این مورد، با توجه به اینکه زبان سایت فارسی است و مخاطبان اغلب ایرانی هستند، میتوان به یک هنجار مشترک ( خارج از چارچوب قانونی و شرعی آن ) با عنوان " روزه گرفتن " اشاره کرد.

امکان دارد اشخاصی باشند که در جامعه اسلامی، در ماه رمضان که عموم اشخاص جامعه طبق موازین دینی و اعتقادی خود، روزه میگیرند، در ملأعام اقدام به روزه خواری نمایند ( که طبق مسائل ی شاید با آن ها برخورد نشود که این، مورد توجه مطلب نیست ). هدف او از این اقدام چیست؟

گاهاً به دلیل جلب توجه یا ابراز وجودـ او در یک جامعه اسلامی قرار گرفته است، برای جلب توجه باید رفتارهایی را انجام دهد که همسو با اکثریت نباشد. در ملأعام اقدام به روزه خواری مینماید تا توجه سایرین را به خود جلب نماید. شاید همان شخص هنگامی که در یک جامعه غیر دینی قرار گیرد، سخنان و رفتارهایی را انجام دهد که سراسر بوی مذهب و دینی و اعتقادات شرعی را بدهد.

گاهی نیز با هدف ابراز مخالفت با هنجار که در این مثال روزه خواری است، انجام میشود که به عقیده اینجانب؛ برای نظم و آرامش جامعه، خطرناکترین انگیزه است. چه بسا اشخاص دینی نیز که در یک جامعه سکولار قرار گیرند، برای مخالفت با هنجارها و اندیشه های آن جامعه، به صورت علنی اقدام به مخالفت یا ناهنجاری نمایند که در هردو مورد از آن، احساسات جامعه خدشه دار شده و برای مقابله با تکرار ناهنجاری یا عدم ترویج آن، به مقابله با آن برمیخیزند. درگیری های بسیاری در طول تاریخ با این شرایط رخ داده و انسان های زیادی کشته و خسارات جبران ناپذیری بر گستره تاریخ برجای نهاده شده است. در این مورد، مخالفت با هنجار میتواند توأمان با جلب توجه باشد. به عنوان مثال؛ شخص ناهنجار ممکن است در جامعه با رفتار خود اینگونه بیان دارد که من مخالف این هنجار هستم و این را نقدی میداند که برگرفته از شخصیت روشن فکرانه اوست. این مخالفت او با ناهنجاری؛ و عدم تعریف او از روشن فکری و سطح آگاهی متوسط جامعه از تعریف روشن فکر، میتواند به او برای رسیدن به هدفش کمک کند. این ابراز عقیده مخالف، به دور از" گفت و گو " یا نوشتن کتاب یا مقاله و خارج از یک سری چارچوب استدلال و منطق، اگر ناشی از نقد شخصی است، برای آرامش جامعه بسیار خطرناک است چرا که ریشه درگیری و جنگ عموماً نشأت گرفته از عدم گفت و گوست، در غیر این صورت میتواند جلب توجه باشد.



در عصر مدرن و در دوران تجدد مدنیّت و نقدگرایی دانشجویان که توسط دانشگاه های بعضاً سکولار شکل گرفته است، شاید بحث " دین " بسیار پر رنگ تر از سایر مباحث مطرح شده باشد. تأثیر دین در زندگی انسان ها چیست؟ آیا دین و تجدد در تضاد هستند؟ آیا تجدد انسان با هر شکل، سودمند است یا زیان آفرین است؟

ریموند وکس در کتاب " فلسفه حقوق " اینگونه نگاشته است:

عقاید آکویناس درباره حقوق طبیعی را نظریه پردار حقوقی آکسفورد با نام " جان فینیس " ( متولد 1940 ) احیا کرد و با وسواس زیاد، با نحو قابل فهم و جامعی در کتاب " قانون طبیعی و حقوق طبیعی " مورد کاوش قرار داد. این کتاب شرح مجدد و در خور توجهی بر دکترین سنتی حقوق طبیعی است، به ویژه هنگامی که حقوق شناسی تحلیلی خود را بر نظریه ای که عادتا مخالف آن تلقی میشود، اعمال میکند.

فهمیدن قصد فینیس از این اقدام، مهم است. وی برداشت هیوم از عقل عملی را که میگوید دلیل من برای انجام یک عمل، تنها تابع میل و خواسته من برای رسیدن به یک هدف معین است، رد میکند. به اعتقاد او، عقل تنها به من میگوید که چگونه به خواسته هایم برسم اما نمیگوید که من چه چیزی را بخواهم. با این مناسبت، فینیس یک پرسش ارسطویی را مبنا قرار میدهد: چه چیزی موجد یک زندگی ارزشمند و مطلوب است؟ وی در پاسخ به این پرسش، فهرستی به دست میدهد که آن ها را هفت شکل مبنایی برای شکوفایی انسان می نامد:

۱_ حیات

٢_ دانش

٣_ تفریح

۴_ تجربه زیبایی

۵_ جامعه پذیری ( دوستی )

۶_ معقولیت عملی

٧_ دین


سپس ریموند وکس در متن بعدی در کتاب خود این گونه می نگارد:

انسان برای شکوفایی خود، به خیرهای مبنایی نیاز دارد هرچند که با آسانی می تواند به فهرست این خیرها اضافه کند. البته، تذکر این مطلب لازم است که منظور فینیس از دین، تجربه های است و نه یک مجموعه معین از باورها و اعتقادات مذهبی.


با توجه به نوشته های ریموند وکس درباره جان فینیس؛ چیزی که به طور واضح میتوان از دین برداشت نمود این است که دین؛ سابقه طولانی در میان بشریت دارد. حتی اگر از دید سکولاریسم به دین نگاه کنیم، خواهیم دید که دین یک مکتب فلسفی نوپا نیست. دین دارای تجربه است و بسیاری از اندیشه ها و رفتارهای بشریت در طول تاریخ تا هم اکنون را کنترل کرده است. مهار یک جامعه دین گریز یا ناباور به دین، توسط مأمورین عدالت، سخت تر از یک جامعه دینی است. اشخاص در یک جامعه دین گریز، هرلحظه در معرض تخطی قرار دارند؛ در حالی که در یک جامعه دینی، اشخاص به دلیل ترس از عقوبت یا یک رفتار ناشایست که ناهنجار تلقی میگردد، حتی در نبود مأمور قانون، خودشان کنترل خودشان را به دست میگیرند. 

از سویی دیگر، دین؛ به فرهنگ، آداب و رسوم بشریت، شکل و چارچوب داده است که در هریک از این آداب و رسوم، یک خیر همگانی یا خیر شخصی نهفته است. 

حتی یک انسان غیر دینی نیز، میتواند از تجربه های دین برای زندگی خود بهره ببرد. اما من به عنوان یک انسان که روحیات ملی گرایی دارم؛ معتقد هستم که احترام به اعمال دینی و ادیان ( بدون اشاره به دین خاص ) برای یک انسان غیردینی، میتواند احترام به رسوم و اندیشه های نیاکان خود و احترام به ارزش های هویتی، فرهنگی و تاریخی خود و نیاکان خود باشد، که همین مورد خاص، میتواند جامعه را از سردرگمی بی هویتی و این که به کجا تعلق دارد، نجات دهد. به عقیده من، درک هویت و فهم تاریخ برای یک ملت، همانند یک طناب برای صخره نورد است که در صورت نبود طناب، ورزشکار صخره نورد سقوط میکند، جامعه نیز در برابر عدم درک هویت و فهم تاریخ، سقوط فرهنگی میکند. در واقع من این را یک چالش، برای همه جوامع انسانی حال حاضر میدانم.


ریموند وکس، در ادامه متن، بار دیگر فهرستی از جان فینیس ارائه کرده است که در آن فینیس، هفت خیر مبنایی فوق الذکر را با نُه شرط مبنایی عقلانیت عملی، ترکیب کرده است.

۱_ تعقیب فعال خیرها

٢_ طرح منسجمی از زندگی

٣_ عدم ترجیح خودسرانه بین ارزش ها

۴_ عدم ترجیح خودسرانه بین اشخاص

۵_ کناره گیری و مشارکت

٧_ احترام به ارزش های مبنایی در انجام هر عمل

٨_ اقتضائات خیر عمومی

٩_ متابعت از وجدان خود


با توجه به فهرست مذکور، همان طور که می بینید، در بند٧، احترام به ارزش های مبنایی، مورد توجه جان فینیس نیز بوده است.



هنجارشکنی در هر جامعه ای، بعضا با برخوردها و تشویق هایی همراه است. هنجار مسئله ای عرفی است، جامعه هنجار خود را تعیین میکند. هنجار ممکن است برگرفته از عقاید یا تکرار رفتارهایی که منجر به عادت شده است، باشد.

هنجار شکنی با اهداف گوناگونی میتواند انجام شود که با اختصار به دو مورد از آن ها اشاره میکنیم:

۱_ جلب توجّه 

٢_ ابراز مخالفت با هنجار

شاید در این مورد، با توجه به اینکه زبان سایت فارسی است و مخاطبان اغلب ایرانی هستند، میتوان به یک هنجار مشترک ( خارج از چارچوب قانونی و شرعی آن ) با عنوان " روزه گرفتن " اشاره کرد.

امکان دارد اشخاصی باشند که در جامعه اسلامی، در ماه رمضان که عموم اشخاص جامعه طبق موازین دینی و اعتقادی خود، روزه میگیرند، در ملأعام اقدام به روزه خواری نمایند ( که طبق مسائل ی شاید با آن ها برخورد نشود که این، مورد توجه مطلب نیست ). هدف او از این اقدام چیست؟

گاهاً به دلیل جلب توجه یا ابراز وجودـ او در یک جامعه اسلامی قرار گرفته است، برای جلب توجه باید رفتارهایی را انجام دهد که همسو با اکثریت نباشد. در ملأعام اقدام به روزه خواری مینماید تا توجه سایرین را به خود جلب نماید. شاید همان شخص هنگامی که در یک جامعه غیر دینی قرار گیرد، سخنان و رفتارهایی را انجام دهد که سراسر بوی مذهب و دینی و اعتقادات شرعی را بدهد.

گاهی نیز با هدف ابراز مخالفت با هنجار که در این مثال روزه خواری است، انجام میشود که به عقیده اینجانب؛ برای نظم و آرامش جامعه، خطرناکترین انگیزه است. چه بسا اشخاص دینی نیز که در یک جامعه سکولار قرار گیرند، برای مخالفت با هنجارها و اندیشه های آن جامعه، به صورت علنی اقدام به مخالفت یا ناهنجاری نمایند که در هردو مورد از آن، احساسات جامعه خدشه دار شده و برای مقابله با تکرار ناهنجاری یا عدم ترویج آن، به مقابله با آن برمیخیزند. درگیری های بسیاری در طول تاریخ با این شرایط رخ داده و انسان های زیادی کشته و خسارات جبران ناپذیری بر گستره تاریخ برجای نهاده شده است. در این مورد، مخالفت با هنجار میتواند توأمان با جلب توجه باشد. به عنوان مثال؛ شخص ناهنجار ممکن است در جامعه با رفتار خود اینگونه بیان دارد که من مخالف این هنجار هستم و این را نقدی میداند که برگرفته از شخصیت روشن فکرانه اوست. این مخالفت او با ناهنجاری؛ و عدم تعریف او از روشن فکری و سطح آگاهی متوسط جامعه از تعریف روشن فکر، میتواند به او برای رسیدن به هدفش کمک کند. این ابراز عقیده مخالف، به دور از" گفت و گو " یا نوشتن کتاب یا مقاله و خارج از یک سری چارچوب استدلال و منطق، اگر ناشی از نقد شخصی است، برای آرامش جامعه بسیار خطرناک است چرا که ریشه درگیری و جنگ عموماً نشأت گرفته از عدم گفت و گوست، در غیر این صورت میتواند جلب توجه باشد.



در عصر مدرن و در دوران تجدد مدنیّت و نقدگرایی دانشجویان که توسط دانشگاه های بعضاً سکولار شکل گرفته است، شاید بحث " دین " بسیار پر رنگ تر از سایر مباحث مطرح شده باشد. تأثیر دین در زندگی انسان ها چیست؟ آیا دین و تجدد در تضاد هستند؟ آیا تجدد انسان با هر شکل، سودمند است یا زیان آفرین است؟

ریموند وکس در کتاب " فلسفه حقوق " اینگونه نگاشته است:

عقاید آکویناس درباره حقوق طبیعی را نظریه پردار حقوقی آکسفورد با نام " جان فینیس " ( متولد 1940 ) احیا کرد و با وسواس زیاد، با نحو قابل فهم و جامعی در کتاب " قانون طبیعی و حقوق طبیعی " مورد کاوش قرار داد. این کتاب شرح مجدد و در خور توجهی بر دکترین سنتی حقوق طبیعی است، به ویژه هنگامی که حقوق شناسی تحلیلی خود را بر نظریه ای که عادتا مخالف آن تلقی میشود، اعمال میکند.

فهمیدن قصد فینیس از این اقدام، مهم است. وی برداشت هیوم از عقل عملی را که میگوید دلیل من برای انجام یک عمل، تنها تابع میل و خواسته من برای رسیدن به یک هدف معین است، رد میکند. به اعتقاد او، عقل تنها به من میگوید که چگونه به خواسته هایم برسم اما نمیگوید که من چه چیزی را بخواهم. با این مناسبت، فینیس یک پرسش ارسطویی را مبنا قرار میدهد: چه چیزی موجد یک زندگی ارزشمند و مطلوب است؟ وی در پاسخ به این پرسش، فهرستی به دست میدهد که آن ها را هفت شکل مبنایی برای شکوفایی انسان می نامد:

۱_ حیات

٢_ دانش

٣_ تفریح

۴_ تجربه زیبایی

۵_ جامعه پذیری ( دوستی )

۶_ معقولیت عملی

٧_ دین


سپس ریموند وکس در متن بعدی در کتاب خود این گونه می نگارد:

انسان برای شکوفایی خود، به خیرهای مبنایی نیاز دارد هرچند که با آسانی می تواند به فهرست این خیرها اضافه کند. البته، تذکر این مطلب لازم است که منظور فینیس از دین، تجربه های است و نه یک مجموعه معین از باورها و اعتقادات مذهبی.


با توجه به نوشته های ریموند وکس درباره جان فینیس؛ چیزی که به طور واضح میتوان از دین برداشت نمود این است که دین؛ سابقه طولانی در میان بشریت دارد. حتی اگر از دید سکولاریسم به دین نگاه کنیم، خواهیم دید که دین یک مکتب فلسفی نوپا نیست. دین دارای تجربه است و بسیاری از اندیشه ها و رفتارهای بشریت در طول تاریخ تا هم اکنون را کنترل کرده است. مهار یک جامعه دین گریز یا ناباور به دین، توسط مأمورین عدالت، سخت تر از یک جامعه دینی است. اشخاص در یک جامعه دین گریز، هرلحظه در معرض تخطی قرار دارند؛ در حالی که در یک جامعه دینی، اشخاص به دلیل ترس از عقوبت یا یک رفتار ناشایست که ناهنجار تلقی میگردد، حتی در نبود مأمور قانون، خودشان کنترل خودشان را به دست میگیرند. 

از سویی دیگر، دین؛ به فرهنگ، آداب و رسوم بشریت، شکل و چارچوب داده است که در هریک از این آداب و رسوم، یک خیر همگانی یا خیر شخصی نهفته است. 

حتی یک انسان غیر دینی نیز، میتواند از تجربه های دین برای زندگی خود بهره ببرد. اما من به عنوان یک انسان که روحیات ملی گرایی دارم؛ معتقد هستم که احترام به اعمال دینی و ادیان ( بدون اشاره به دین خاص ) برای یک انسان غیردینی، میتواند احترام به رسوم و اندیشه های نیاکان خود و احترام به ارزش های هویتی، فرهنگی و تاریخی خود و نیاکان خود باشد، که همین مورد خاص، میتواند جامعه را از سردرگمی بی هویتی و این که به کجا تعلق دارد، نجات دهد. به عقیده من، درک هویت و فهم تاریخ برای یک ملت، همانند یک طناب برای صخره نورد است که در صورت نبود طناب، ورزشکار صخره نورد سقوط میکند، جامعه نیز در برابر عدم درک هویت و فهم تاریخ، سقوط فرهنگی میکند. در واقع من این را یک چالش، برای همه جوامع انسانی حال حاضر میدانم.


ریموند وکس، در ادامه متن، بار دیگر فهرستی از جان فینیس ارائه کرده است که در آن فینیس، هفت خیر مبنایی فوق الذکر را با نُه شرط مبنایی عقلانیت عملی، ترکیب کرده است.

۱_ تعقیب فعال خیرها

٢_ طرح منسجمی از زندگی

٣_ عدم ترجیح خودسرانه بین ارزش ها

۴_ عدم ترجیح خودسرانه بین اشخاص

۵_ کناره گیری و مشارکت

٧_ احترام به ارزش های مبنایی در انجام هر عمل

٨_ اقتضائات خیر عمومی

٩_ متابعت از وجدان خود


با توجه به فهرست مذکور، همان طور که می بینید، در بند٧، احترام به ارزش های مبنایی، مورد توجه جان فینیس نیز بوده است.



یکی از اساتید روشنفکرم نکته جالبی را به نقل از جناب آقای حسین بشیریه بیان کرد، درباره جایگاه اپوزوسیون در جوامع. 

ایشان فرمود: "درواقع اپوزوسیون، ویژه حکومت های غیردموکراتیک است، زیرا در حکومت های دموکراتیک، همه حق اظهار نظر و نقد دارند." 

این مطلب بسیار اهمیت دارد و جای اندیشه. 

کدام حکومت ها، اندیشه مخالف را میپذیرند و کدام حکومت ها نمیتوانند اندیشه مخالف را بپذیرند و کدام حکومت ها میخواهند اندیشه مخالف را بپذیرند اما از بیان آن واهمه دارند یا نمیتوانند؟

ملت های غیردموکراتیک


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

اقتصاد مقاومتی وبلاگ فروشگاه اینترنتی 19 کالا Annette فيش برداري هاي يک طلبه Bernd درس پلاس محمد بخشی دانلود فایل های جدید از فایل خونه من و عشقم